طيبه طاووسيان
دست كي بالاس؟
تپ تپ خمير
شيشه پر پنير
دست كي بالاس
اين سوزنه يا قيچي
دلم ميخواس يه بار ديكه قايم باشك بازي كنم
فاطمه رو از كلكام جرزنيام راضي كنم
دلم ميخواست تو تيله بازي ببرم
از مرده اون بساطيه فرفره هاشو بخرم
اون وقت برم تو كوچه و به بچه ها نشون بدم
پز بدم و بازي كنم به هيچ كدومشون ندم
دلم ميخواس يه بار ديكه با مهدي همبازي بشم
دستشو محكم بگيرم هر جور شده بهش بگم
اگه يه روز تب بكنه من زودتر از اون ميميرم
اگه يه روز نبينمش سراغشو هي ميگيرم
تا صدامو بشنوه و اززخونشون بيرون بياد
اونقده بازي بكنيم تا ماه تو اسمون بياد
اما حالا فاطمهه هزار تا بدبختي داره
نون نداره اب نداره يه خواب راحت نداره
اون مرده اون بساطيه حال نداره حرف بزنه
فرفره هاش باد كردن و حال نداره كف بزنه
اونوق بايد بره تو. شهر دايره و دنبك بزنه
شبيه دلقكا به پاش وصله و مرغك بزنه
منم ديگه بزرگ شدم
قد كشيدم
خونه هاي ليله برام كوچيك شدن
مهدي اگه تب بكنه من ككمم نميگزه
اخه شما خوب ميدونين كوچه پراز مهدي شده
آي قصه قصه قصه
نون و پنير وپسته
از وقتي كه كلاغه رسيد توي خونشون
قصه ما عوض شد
نه نون داريم نه پسته