محمدجواد آسمان شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی
زندگی نامه
زندگی:
محمّدجواد آسمان ـ شاعر ـ در 8 تیر 1361 در شهر چادگان (در غرب استان اصفهان) زاده شده و در دبیرستان نمونهی «فرهنگ» اصفهان (ویژهی علوم انسانی)، دانشگاه اصفهان (کارشناسی فلسفه)، دانشگاه تهران (کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی) و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (دکترای زبان و ادبیات فارسی) تحصیل کرده است. او تا کنون برای شعرخوانی، سخنرانی، و ارائهی مقالهی علمی، به کشورهای هند، روسیه، لیتوانی، عراق، افغانستان، ترکیه، انگلستان، تاجیکستان و بلغارستان دعوت شده و سرودههایش در کتابهای مستقل، آنتولوژیهای شعر معاصر ایران، و مجلات ادبی، به زبانهای انگلیسی، فرانسه، روسی، اردو، هندی، ایتالیایی، کُردی، ارمنی، ترکی استانبولی و آذری، کُرهای، عربی، لیتوانیایی، اسپانیایی و… ترجمه و منتشر شده است . . .
کتاب ها
* برخی از کتابها:
○ تجربههای تا حالا، مجموعهی شعر محمّدجواد آسمان، انتشاراتِ منوچهری، تهران، 1381.
○ باغِ بیسایه، مجموعهی شعر محمّدجواد آسمان، انتشاراتِ دفترِ شعرِ جوان، تهران، 1388.
○ خوابگَردیها، مجموعهی شعر محمّدجواد آسمان، انتشاراتِ فصلِ پنجم، تهران، 1391.
○ یک پنجره مهر، گزیدهی غزلهای گلرخسار صفی شاعر تاجیک، انتخاب و برگردان از سیریلیک: محمّدجواد آسمان، نشر ثالث، تهران، 1395.
○ گزیدهی اشعار قیصر امینپور به انگلیسی به انتخاب محمدجواد آسمان، انتشارات بنیاد مطالعات ایرانی، لندن، 2017.
○ حصر خانگی، مجموعهی شعر محمّدجواد آسمان، انتشاراتِ امیری، کابل، 1395.
○ عرشنشینانِ مَرمَره، سفرنامهی ترکیه، انتشارات آدالار، ارومیه، 1396.
○ هفت شاعر از فردا، معرفی و تحلیل سرودههای هفت شاعر پارسیسرای غیرایرانی، انتشارات سورهی مهر، تهران، 1396.
○ نقش هنر در کاهش آسیبهای اجتماعی؛ نظریهای در باب هنردرمانی اجتماعی؛ انتشارات اکسیر قلم، بابل، 1399.
○ و . . .
جوایز
* برخی از جوایز:
○ نخستین جشنوارهی شعر بنیاد ژاله اصفهانی، لندن.
○ سومین جشنوارهی شعر فجر، تهران.
○ پنجمین جشنوارهی شعر فجر، تهران.
○ جشنوارهی شعر و داستان جوان، بندرعباس.
○ جشنوارهی شعر شبهای شهریور، تهران.
○ و . . .
شعری از محمدجواد آسمان:
به هشیاران بگو آن می به ساغر برنمیگردد
بگو آن روزهای خوب، دیگر برنمیگردد
بگو آنقدر نومیدیم از برگشتن مستی
که ساقی را به سوی تشنگان سر برنمیگردد
بهشت آتشینی ساختیم از خون و خاکستر
شفیعان سوختند و روز محشر برنمیگردد
خبر تلخ است اما بهتر است از بیخبر بودن
خبر این است دیگر آن کبوتر برنمیگردد
میان این همه تابوت دنبال که میگردند؟
بگو رستم که پیش از خوان آخر برنمیگردد
قلندرها طلسم عشق را همراه خود بردند
طلسم عشق برگردد قلندر برنمیگردد
از این افسانه تنها کلبه احزان حقیقت داشت
تو یوسف باش بنیامین! برادر برنمیگردد