لیلا ساتر …مردها انتظار را بلدند
ریزعلی های تازه کار اینجا /خودکشی با قطار را بلدند
(مردها انتظار را بلدند؟! )
هوس و لمس یار را بلدند
(حرف های نگفته در بطن
چشم های خمار را بلدند ؟!)
کم که می آورند از دنیا
مثل کوه انفجار را بلدند
حال زن ها : شدید معترض اند
رسم این روزگار را بلدند
در تن مردهای جعبه صفت
چیدمان انار را بلدند
ظاهرا بی سواد و در صحنه
نقش با اقتدار را بلدند
عقربانی که درس پس دادند
زدن نیش مار را بلدند
گرگها بره ها رفیق هم اند
راه و رسم شکار را بلدند
مردهایی که منفعل شده اند
روش انزجار را بلدند
(زن فقط تکیه گاه می خواهد؟ )
مردها افتخار را بلدند
غالبا چون اسیر می خواهند
روی زن ها قمار را بلدند
مردها مطلقا که خفاشند
زندگی توی غار را بلدند
ریز علی های تازه کار اینجا
خودکشی با قطار را بلدند
اسب ها ی نجیب می دانند
وحشیانه سوار را بلدند
با زنان اسیر افراطی
حمله لا انتحار را بلدند
لیلا ساتر
شعر اجتماعی