بومشناسی فرهنگی، پسازبانی و شعر بوم گرا
نگارندگان؛ فیروزه محمدزاده و نادر چگینی
بومشناسی فرهنگی، پسازبانی و شعر بوم گرا
نگارندگان؛ فیروزه محمدزاده و نادر چگینی
این مقاله بر اساس تأملات نظری درباب پسا اومانیست و پسازبان شناسی کاربردی اثر پنی کوک ترجمه سعید جهانپولاد و مقاله پسا انسان گرایی و پسا زبانی و مبانی مرتبط سعید جهانپولاد نوشته شده است و منابع اصلی اتخاذ شده با ذکر لینک و کتب ، مقالات در بخش مراجع این مقاله درج گردیده است .
- چکیده
در این مقاله پژوهشی نگارندگان سعی دارند، ارتباط میان بومشناسی فرهنگی را با شعر و ادبیات و هنر به بررسی بگذارند، مطالعات بومشناسی فرهنگی و زمینههای پیوند آن با شعر و ادبیات در جهت بازنمایی اثرات این ترکیب مسالمتآمیز و مساواتی و پررنگ کردن نیروی بازدارنده فرهنگی اجتماعی از طریق شعر، ادبیات و فرهنگسازی در رعایت حقوق جانوران، گیاهان، ماده و اشیا که از طریق بسترسازی در بیان و زبان ادبی و هنر میتواند روشی کاربردی و بهینه تلقی شود که جوامع و ملل و حاکمیتها را به توسعه فرهنگی احترام و همزیستی برابر و همسطح سوق دهد
از آنجاکه مفهوم گسترده بومشناسی فرهنگی به مثابه ادبیات و چکامه در نزد اندیشمندان آن تلقی شده و نگارندگان نیز چنین تلقی را راهکار توسعهیافتگی فرهنگی میدانند، چالشهایی زیر نام تخریب زیست محیطی، گرمایش بیرویه زمین، رشد گازهای گلخانهای، سوخت فسیلی، تخریب گسترده طبیعت و انقراض گونههای جانوری و گیاهی در سیاره زمین که زیستگاه جهانی ما را با بحران جدی روبرو کرده و هماینک به موضوعی جهانی تبدیلشده است، از طرفی نظامهای سرمایهداری و ملتهای توسعه یافته به بهانهٔ پیشرفت و فناوری نوین، تکنولوژی تسلیحاتی هستهای و.. مسیر غیر قابل برگشتی را با سرعت سرسامآور طی می نمایند و به گمان دانشمندان بیم آن می رود که زیست محیط سیاره ای، با چنین روند افزایشی و گسترده تا چند دهه دیگر زمین و زیست سیارهای ما، مکانی برای زندگی و زیستن نباشد، لازم است که از هم اکنون با قوت و اجماعی ملی، قاره ای و جهانی، چرخه قدرتمند این تخریب و ویرانی را با نیروی فرهنگی، اجتماعی و اجماع انسانی درمیان جوامع و جمعیت ها از طریق تولید آثار ادبی و هنری با موضوع محوریت زیست بوم گرایی و طبیعت گرایی، این مهم را فرهنگ سازی نهادی نماییم و روشهای بازنمایی حقوق برابر انسانی و غیر انسانی را در بهره بری و بهره برداری صحیح از امکانات و منابع طبیعی و نیز احترام و رعایت حقوق زیستارطبیعی، جانوری، گیاهی، انسانی و غیر انسانی را در دستور کار و برنامههای زندگی قرار بدهیم.
بی گمان شعر و ادبیات پیوندی دیرینه و عمیق، ریشه در فرهنگسازی، بهینه سازی ارتباط درگیرانه با انسان و طبیعت از بوم شناسی فرهنگی داشته و میتواند صدای راستین و بازنمایی کننده پیوند دیرینه و همزیستی هم سطحی و غیر سلسله مراتبی را در جوامع انسانی ترویج و توسعه دهد.
شعر و ادبیات در چنین ضرورت زمانی و تاریخی، جزو نیرومندترین اشکال اعتراضی، آموزشی، تربیتی، فرهنگی و اجتماعی ست، چنانکه ما میپنداریم و متفکران نظری آن نیز چنین شهادت داده اند، شعر و ادبیات میتواند به عنوان نیرویی بازدارنده، به توسعه آگاهی و دانش جمعی و مشترک انسانی مبدل شود و تأثیرات عمیقی در توقف و بازدارندگی تخریب زیست محیطی و احترام به منابع ملی و قاره ای و جهانی طبیعی بین انسان و غیر انسانی بگذارد.
این مقاله در ابتدا به مفهوم بوم شناسی فرهنگی و تاریخچه مختصر آن بر اساس مبانی نظری آغازگران و متفکران مشهورش می پردازد و سپس رابطه و پیوند شعر و ادبیات، هنرها را در ارتباطی همسو با بوم شناسی فرهنگی و اجتماعی… را توضیح می دهد و چند پرسش مبنایی را در رابطه با آینده زیست سیاره ای مطرح و سعی در پاسخ دهی از طریق میان گفتمانی ارائه میدهد و به چند جنبش سبز و محیط زیستی و فعالان این عرصه در کشورهای دیگر به صورت اجمالی اشاره و آنان را معرفی می نماید که میتواند نمونههای تجربی، اجتماعی چنین پیوندی باشد.
■ بوم شناسی فرهنگی
بوم شناسی فرهنگی مطالعه سازگاری انسان با محیط های اجتماعی و فیزیکی است، سازگاری انسان به هر دو فرآیند بیولوژیکی و فرهنگی اشاره دارد که جوامع و جمعیتها را قادر میسازد در یک محیط معین یا در حال تغییر، زنده بمانند و تولید مثل کنند، این می تواند به صورت دیاکرونیک ۱ ” در زمانی ” (با نگاه کردن به موجوداتی که در زمانهای مختلف وجود داشته اند) یا به صورت سینکرونیک ۲ “ همزمانی ” (نگاه کردن به یک سیستم فعلی و اجزای آن) انجام بپذیرد، بحث اصلی این است که محیط طبیعی، در جوامع کوچک یا معیشتی که تا حدی به آن وابسته هستند، سهم عمده ای در سازماندهی اجتماعی و سایر نهادهای انسانی دارد، در حوزه دانشگاهی، وقتی با مطالعه اقتصاد سیاسی، مطالعه اقتصاد به عنوان سیاست ترکیب شود، تبدیل به بومشناسی سیاسی میشود. یکی دیگر از زیر شاخههای دانشگاهی همچنین به معرفی و مطالعات رویدادهای تاریخی مانند سندرم جزیره ایستر کمک شایانی داشته که می تواند نمونه ای از پیوند بینارشته ای مطالعات بوم شناسی فرهنگی با سایر رشتهها باشد.
Dichroic /۱
Synchronic /۲
■ تعاریف بوم شناسی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و..
تعریف بوم شناسی فرهنگی در «فرهنگ جدید قوم شناسی» – والتر هیرشبرگ ۳: فرهنگ لغت جدید قوم شناسی که یکی از منابع مهم در این زمینه هست چنین نوشته شده، 《… بوم شناسی فرهنگی مطالعه چنین زمینه ای را در بر می گیرد که چقدر شکلهای فرهنگی و اجتماعی انسان با نحوه مدیریت محیط طبیعی خود (زنده و بیجان) شکل میگیرد و چقدر فرهنگ و جامعه به نوبه خود بر محیط طبیعی تأثیر میگذارد 》 جولیان استوارد ۴ در زمینه تعریف این مطالعات به سختی این اصطلاح را تعریف می کند: «اکولوژی فرهنگی مطالعه فرآیندهایی است که به وسیله آن یک جامعه با محیط خود سازگار می شود.»
این مکتب از مکتب ماتریالیستی غیر مارکسیستی دهههای 1960 و 1970 سرچشمه میگیرد تحت عنوان رشتهای از انسانشناسی اقتصادی، این اولین مکتبی است که شروع به مطالعه روابط بین جوامع انسانی و اساس مادی معیشت آنها کرده، بومشناسی فرهنگی را میتوان بهصورت دیاکرونیک (با نگاه کردن به موجوداتی که در زمانهای مختلف وجود داشتهاند) یا همزمان (با نگاهی به یک سیستم فعلی و اجزای آن) درک کرد. بحث اصلی این است که محیط، در مقیاس کوچک یا برای جوامع معیشتی وابسته، عامل عمده ای است که به پیکربندی سازمان اجتماعی و سایر نهادهای انسانی کمک می کند. به ویژه مواردی که مربوط به توزیع ثروت و قدرت در یک جامعه و نحوه تأثیر آن بر رفتارهایی مانند احتکار اقتصادی یا سخاوتمندی و توزیع برابری اقتصادی آنرا می توان به بررسی گذاشت برای مثال میتوان از روش سنتی ” سنت هایدا” با تلفظ فارسی ” پالاچ ” ۵ در سواحل غربی کانادا مرسوم هست نام برد .
۳/ Encyclopedia of Anthropology, Volume_Walter Hirschberg
۴ /Julian Haynes Steward
۵ /potlatch
/۵ پالاچ _ میان برخی سرخ پوستان شمال غرب امریکای شمالی) جشنوارهٔ زمستانی، مبادلهٔ هدایا، دادن عیدی، جشن عمومی، مهمانی دادن، مجلس انس
این مطالعات فرهنگی در دانشگاهها و در رشتههای مرتبط با مطالعه اقتصادی تحت عنوان پیوند سیستم های سیاسی با مطالعه اقتصاد سیاسی، به بوم شناسی سیاسی توسعه یافته است که یکی دیگر از رشته های فرعی دانشگاهی محسوب می شود و به پرسش از حقایق تاریخی که مطالعات بوم شناسی و اقتصاد سیاسی را در مواجه با مثلاً سندرم جزیره ایستر مورد بررسی قرار می دهد.
نخستین بار اصطلاح بوم شناسی فرهنگی توسط جولیان استوارد انسان شناس (1902-1972) ابداع و بکار برده شد، استوارد، بوم شناسی فرهنگی را به عنوان روشی برای درک چگونگی سازگاری انسان با چنین محیط های متنوعی مورد مطالعه قرار داد، نام کتاب وی ” بومشناسی فرهنگی در نظریه تغییر فرهنگ و روششناسی تکامل چندخطی (1955) است که به مطالعه روش شناسی بوم شناسی و ارتباط تنگاتنگش با فرهنگ، طبیعت می پردازد، استوارد «شیوهای را نشان میدهد که در آن تغییر فرهنگ با سازگاری با محیط القا میشود» نکته کلیدی این نظریه این است که هر سازگاری خاص انسانی تا حدی از تاریخ به ارث رسیده است و شامل فناوریها، شیوهها و دانشی است که به مردم اجازه میدهد در یک محیط زندگی کنند، این بدان معنی است که در حالی که محیط بر شخصیت سازگاری انسان تأثیر میگذارد، آن را تعیین نمی کند، به این ترتیب، استوارد به درستی حوزههای محیطی را از کارکردهای درونی فرهنگی که یک محیط معین را تحت احاطه دارد متمایزمی کند، استوارد توضیح می دهد که در درازمدت محیط و فرهنگ در مسیرهای تکاملی کم و بیش متمایز قرار می گیرند و توانایی یکی برای تأثیرگذاری بر دیگری بستگی به نحوه ساختار هر یک در حوزه های محیطی متفاوت و متمایز خواهد بود ، این ادعا – که محیط فیزیکی و بیولوژیکی بر فرهنگ تأثیر میگذارد – موضوع بحث و مناقشه بسیاری بوده است، زیرا دربرگیرنده عنصری از جبر زیست محیطی در برابر اعمال انسان است که برخی از دانشمندان علوم اجتماعی آن را مشکل ساز می دانند، به ویژه نویسندگانی که با دیدگاه مارکسیستی بوم شناسی فرهنگی این موضوع را بررسی می کنند که چگونه مکان اکولوژیکی نقش مهمی در شکل دادن به فرهنگ یک منطقه ایفا می کند؟
روش استوارد این بود:
مستند کردن فناوریها و روشهای مورد استفاده برای بهره برداری از محیط برای امرار معاش و الگوهای رفتار/فرهنگ انسانی مرتبط با استفاده از محیط زیستی
ارزیابی میزان تأثیر این الگوهای رفتاری بر جنبههای دیگر محصولات تولیدی، کشاورزی و …(به عنوان مثال، چگونه در یک منطقه مستعد خشکسالی، نگرانی شدید در مورد بارندگی باعث شده است که نقشی محوری در زندگی روزمره داشته باشد و یک سیستم اعتقادی، باوری و مذهبی ایجاد کند که در آن بارندگی و آب نقش بسیار مهمی ایفا می کرد. این نظام اعتقادی ممکن است در جامعه ای که بارندگی خوب برای محصولات را بدیهی تلقی می کند و یا در آن جامعه آبیاری به روشهای دیگر صورت می پذیرد، امکان ظاهرشدن نداشته باشد
یکی از مفاهیم کلیدی بوم شناسی فرهنگی استوارد، نظارت و سرپرستی فرهنگی ۶ است که در میان مردم شناسان و باستان شناسان اواسط قرن بیستم رایج شد، اگرچه بعداً آنها به دلیل جبرگرایی محیطی مورد انتقاد قرار گرفتند، بوم شناسی فرهنگی یکی از اصول اصلی و عوامل محرک در توسعه باستان شناسی فرهنگی، فرآیندی در دهه 1960 بود، زیرا باستان شناسان تغییرات فرهنگی را از طریق چارچوب فناوری و تأثیرات آن بر انطباق با “محیط” درک کردند، مطالعه عمدتاً بر فرآیند انطباق گروه های اجتماعی با محیط زیست بسته به شرایط آب و غذا، در دسترس بودن، آب و هوا، محدودیتها و چالشها، توسعه و در دسترس بودن فن آوریها و تکنیکهای تولیدی، تغییرات محیطی ناشی از چنین جنبههایی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تمرکز داشته بنابراین، این رویکرد انضباطی عمدتاً به مفاهیم ماتریالیستی از فرهنگ مرتبط است، که به عنوان سیستم دانشی در نظر گرفته می شود که به انسان اجازه می دهد فعالانه با محیط تعامل داشته باشد تا امکان بازتولید زیست اجتماعی را فراهم کند، پس زمینه این مفهوم از فرهنگ، دیدگاهی از سیستم اجتماعی است که با درجه خاصی از جبر زیست محیطی مشخص می شود، اما با این واقعیت که دانش فناورانه نیز به عنوان تأثیرگذار بر راه حل های اجتماعی-فرهنگی که سازگاری اش با محیط تولید می شود، تقلیل پیدا می کند، بررسی محیط زیست جوامع از این منظر عموماً هم از منظر دیاکرونیک و هم از منظر همزمان انجام میشود که این دومی به دلیل اهمیتی که به جنبههای سیستمی نسبت داده میشود، تأثیر بیشتری دارد، از سوی دیگر، از دیدگاه دیاکرونیک، تحلیلهایی از تکامل تعادلهای اکولوژیکی انجام می دهد که با پشتیبانی تحقیقات قومی-باستانشناسی امکان بازسازی شرایط زندگی جمعیت و جوامع مورد مطالعه مردم شناسانه و بوم شناسی فرهنگی در پیوند با هم را فراهم میکند، این با ارزیابی مجدد انسان شناسی تکاملی که توسط استوارد و دیگر متخصصان آمریکایی که طرفدار “بیداری نوموتتیک ۷” هستند، مانند لسلی وایت ۸ و ماروین هریس ۹، که از بسیاری جهات به رویکرد بوم شناسی فرهنگی نزدیک بودند، سازگار است، رویکرد بومشناسی فرهنگی به دلیل تأکید بیش از حد بر آنچه که میتوان آن را «شرایط ساختاری» نامید و برای تأکید بیش از حد بر تعادل اجتماعی-اکولوژیکی به بهای تغییرات اجتماعی مورد انتقاد قرار گرفت، با این حال، نتایج جالبی در مطالعه جوامع بدوی مانند شکار وانباشت و ذخیره سازی غذا و منابع را به همراه داشته است بومشناسی فرهنگی به موضوعات خاصی از انسانشناسی اقتصادی میپردازد، اما تنها به حوزه تولیدی نمیپردازد و سعی میکند دایره روابط بین انسان و محیط را ببندد
پس از تولد بوم شناسی فرهنگی، برخی از محققان، که مهمترین آنها روی راپاپورت ۱۰ است، زیررشته ای نزدیک به آن را پیشنهاد داد تحت عنوان ” انسان شناسی اکولوژیک”، موضوعاتی که به آنها پرداخته شده بسیار شبیه به هم هستند، اما رویکرد نظری آنها تفاوتهای قابل توجهی دارد: فرهنگ به عنوان یک عنصر کاربردی برای حفظ تعادل ترویج شده توسط “ظرفیت حمل” (ظرفیت حمل محیط) در یک اکوسیستم تصور می شود. طبقهبندی انرژی شیوههای اجتماعی و تحلیل بازخورد منفی از منظر نظریه سیستمها برای فناوری سایبرنتیکی اهمیت اساسی دارد، چراکه این حوزه فناوری دیجیتالی و رباتیک می تواند بخش عمده ای از این کارزار تخریب محیط زیستی را به طریق هوشمندی مصنوعی در جوامع دیکته کند که در آینده نزدیک اجتناب ناپذیر تلقی می شود
بومشناسی فرهنگی با بومشناسی سیاسی متفاوت است، زیرا در حالی که اولی بر سازگاری و همدستی انسان و طبیعت و گونه ها تأکید میکند، بومشناسی سیاسی بر نقش اقتصاد سیاسی بهعنوان نیروی ناسازگاری و تغییر بیثباتی تأکید می ورزد این مطالعات در ادغام و همپیوندی در چارچوب مطالعات و علم قوم شناسی ۱۱ و مطالعات زیستی، نژادی ۱۲ به مفهوم گسترده انسان شناسی بوم شناسی نوین مبدل شده که دیدگاه فردی و جمعی متفکران بینارشته ها را در مورد جنبه های اکولوژیکی مربوط به آنها مورد چتر مطالعاتی خود قرار می دهد، انسان شناسی بوم گرا و یا بوم شناسی در واقع اجماعی از چنین مطالعات فرا رشته ای ست که به مطالعه شرایط زندگی مادی و شرایط بومشناختی جمعیتهای گذشته و بدوی را با بومشناسی فرهنگی و باستانشناسی آنها مرتبط میکند. این برنامه تحقیقاتی منجر به باستان شناسی بوم گرا نیز شده است که رویه ای نوین در این مطالعات هست، مثلاً می توان به جنبش سبز چیکو و دارانا در هندوستان و.. اشاره کرد
Cultural supervision /۶
مفهوم نظارت یا سرپرستی فرهنگی نظارت فرهنگی تضمین میکند که ما به نقاط قوت و آرمانهای تاماریکی فرزند خواندگی از فرهنگهای متنوع و متفاوت احترام میگذاریم و آنها را کشف میکنیم.
Nomothetic /۷
روش نومتتیک، تعمیمی معمولاً در روش تحقیق علوم اجتماعی؛ رویکرد تعمیمی در برابر رویکرد تفریدی قرار دارد، بیداری نومتتیک ناظر بر آگاهی بخشی رویکرد علمی در علوم شناختی ست
Leslie White /۸
/ Marvin Harris ۹
Rappaport Roy /۱۰
ecological anthropology
رقوم شناسی etnoscienze /۱۱
علم مطالعه نژادها etnoecologia /۱۲
اصطلاح بومشناسی فرهنگی که در ابتدا توسط جولیان استوارد ابداع شد، توسط بسیاری از دانشمندان مورد استفاده و توسعه روشمند قرار گرفته است. به عنوان مثال، در دهه 1970، محققان تاملات استوارد را با نگرانی های اقتصادی، سپس سیاسی یا معنوی ادغام کردند تا دگرگونی های چشم اندازی در طول زمان و ادوارگذشته، امروز و آینده را بهتر درک کنند، این چرخش نظری از دیدگاههای استوارد و متفکران همسو باعث شد که مطالعات بومشناسی فرهنگی تغییرات محسوس و گسترده ای را در زمینه های مطالعاتی اش پذیرا باشد، همانطور که استوارد تصورمی کرد، به یک مکتب فکری واقعی مبدل شد، اصطلاح ” انسانشناسی بومشناختی” به همین ترتیب جایگاه خاصی در مطالعات مکتبی به دست آورد، ماروین هریس، انسانشناس آمریکایی، بومشناسی فرهنگی را با توضیح اینکه باورها، آداب و رسوم، و بهطور کلیتر حوزههای فرهنگی که در آن استوارد تأثیرات زیستمحیطی را در آن مردود می شمرد، با هم مرتبط دانست و نشان داد که حتی این تأثیر و تاثرات توسط خود محیط اکولوژیکی سرپرستی واداره میشوند، ماروین هریس معتقد بود که باید این تجدید نظر در مطالعات استوارد انجام پذیرد و باور دارد که این مطالعات در نهایت خودش ماتریالیسم فرهنگی است، برای هریس و پیروانش، قربانیهای آیینی آزتکها یا حتی ممنوعیت گوشت خوک در خاورمیانه تنها واکنشهای سازگاری با یک زمینه خاص فرهنگی است، بنابراین، او شخصیت مقدس گاو را در شبه قاره هند با توضیح اینکه گاو به لطف شیر یا فضولاتش (که میتوان از آن به عنوان کود استفاده کرد) زنده ماندن گاو در شبه قاره هند را مفیدتر از نظر فرهنگی و معیشتی و زیست محیطی می داند تا اینکه گاو را تنها از جهت گوشتش مورد استفاده قرار دهند، رویکرد رادیکال هریس تاکنون به طور گسترده مورد انتقاد قرار گرفته است، به ویژه توسط کلود لوی استروس، که با این انسان شناس آمریکایی مناظره کرد و ابعاد دیگر تاریخی و باوری اسطورهای و فرهنگی این رفتارهای فرهنگی را نشان داد، اما نظریه استوارد توسط تعدادی باستان شناس که بوم شناسی فرهنگی را در تفکر گسترده تر باستان شناسی فرآیندی ادغام کرده اند نیز مورد استفاده قرار گرفته است تا توضیح دهند که چگونه عملکرد جوامع باستانی به تغییرات محیطی پاسخ می دهد، با این حال، با توسعه روشهای علمی باستانشناسی و مطالعه فزاینده درباره دیرینهاقلیمهای و پیشفرضهای بومشناسی فرهنگی مورد آزمایش و تأیید قرار گرفتند و نظریه استوارد را آغازگر چنین مطالعاتی می دانند
به طور خلاصه، بوم شناسی فرهنگی به عنوان اساس و الهام بخش بسیاری از نظریهها و جریانهای فکری، اعم از انسان شناسی بوم شناختی، ماتریالیسم فرهنگی یا باستان شناسی فرآیندی بوده است، اما این پارادایم نیز مورد انتقاد و توسعه چند خطی قرار گرفته است، با ظهور تکنیک های و روشهای مطالعاتی جدید در انسان شناسی، بوم شناسی فرهنگی که توسط استوارد توسعه یافته بود یکی از زیرشاخههای اصلی انسان شناسی قرار گرفت که توسط برخی متفکران دیگر در جنبههای سیاسی و یا تاریخی و جامعه شناختی مورد بازبینی مجدد قرار گرفته مثلاً مطالعاتی از همین روشها برای پوشش تعدادی از جنبه های جامعه بشری، به ویژه توزیع ثروت و قدرت در یک جامعه و تأثیر آن بر رفتارهایی مانند احتکارکردن، حیف و میل منابع و یا کمک رسانی مالی بخشی از جوامع در برابر جوامع اقلیتی و بدوی (به عنوان مثال، سیاست های برخورد دوگانه در قلع و قمع کردن دربرخی از جوامع اقلیتی) که از چنین سیاستی منشعب شده است که در سواحل شمال غربی آمریکای شمالی) باعث نابرابری توزیع ثروت و منابع طبیعی و.. شده است.
بیشتر بخوانید: چاپ کتاب
■ بوم شناسی فرهنگی فرارشته ای
مفهومی اکولوژی فرهنگی از دهه نخست 2000 یک نظریه کلی را در بر می گیرد که بوم شناسی را به عنوان یک پارادایم نه تنها برای علوم طبیعی و انسانی، بلکه برای مطالعات فرهنگی نیز در نظر گرفته است، پیتر فینکه ۱۳ در (بومشناسی دانش) توضیح میدهد که این نظریه فرهنگهای مختلف دانش را که در طول تاریخ تکامل یافتهاند و به رشتهها و زیرشاخههایی که به طور فزایندهای در تکامل مدرنیته تخصصی شدهاند، گرد هم میآورد، از این منظر، بومشناسی فرهنگی بر این باور است که حوزه مطالعاتی فرهنگی انسانی جدا از بوم شناختی و اکولوژیکی آن نیست، بلکه به فرآیندهای بومشناختی و چرخههای انرژی طبیعی و مادی زمینههای زیستی آن وابسته است و در واقع با آن عجین شده است و به صورت همزمان، استقلال نسبی و پویایی خود بازتابی فرآیندهای فرهنگی در بوم شناختی را به رسمیت می شناسد، از آنجایی که وابستگی فرهنگ به طبیعت و حضور غیرقابل ریشه کن شدن طبیعت در فرهنگ توجه بینارشته ای را به خود جلب می کند، تفاوت بین تکامل فرهنگی و تکامل طبیعی به طور فزاینده ای توسط بوم شناسان فرهنگی مورد بازبینی قرار می گیرد و به جای قوانین ژنتیکی، اطلاعات و ارتباطات به نیروهای محرکه اصلی تکامل فرهنگی تبدیل می شود، گری یگوری بیتسون ۱۴ اولین کسی بود که در پروژه بومشناسی ذهن خود (بیتسون، 1973) بر اساس اصول کلی فرآیندهای زندگی پویا پیچیده، چنین قیاسهایی را ترسیم کرد، مفهوم حلقههای بازخورد، که او آنها را هم بین ذهن و جهان و هم در درون خود ذهن عملاً نشان می دهد جذابیت قابل ملاحظه ایی دارد، بیتسون ذهن را نه به عنوان یک نیروی متافیزیکی مستقل و نه به عنوان یک عملکرد عصبی ساده مغز می بیند، بلکه به عنوان یک “مفهوم پاک شده از وابستگی متقابل بین ارگانیسم (انسان) و محیط (طبیعی) آن، سوژه و ابژه، فرهنگ و طبیعت ” و بنابراین به عنوان “مترادف با یک سیستم سایبرنتیک از مدارهای اطلاعاتی مرتبط با بقای گونه” آنرا تشریح می کند، مدلی که امروزه با فناوری های دیجیتالی و سایبرنتیکی، هوش مصنوعی قابل ارائه هست و توضیحات علوم شناختی دارد
فینکه این ایده ها را با مفاهیم نظریه سیستم ها ادغام می کند، او بخشها و زیرسیستمهای مختلف جامعه را «اکوسیستمهای فرهنگی» می نامد که تلفیق یا ترکیبی فوق العاده از فرآیندهای تولید، مصرف و کاهش انرژی (انرژی فیزیکی و روانی) به وجود می آورد، این وجه نظری مطالعات همچنین در مورد اکوسیستمهای فرهنگی در بازنمایی خاص خودش در ژانرهای هنری و ادبیاتی بیشتر صدق میکند، که از نیروهای درونی خود برای انتخاب و نوسازی مجدد و ارتباطات بوم شناسی، فرهنگ و محیط بیشتر پیروی میکند و در کلیت سیستم و ساختار فرهنگی نقش مهمی را ایفا می کند
Peter Finke /۱۳
Gregory Bateson /۱۴
■ بوم شناسی فرهنگی و مطالعات ادبی و گفتمان اکوکریتیسزم و اکوفمنیست، ترم پسازبانی
وابستگی متقابل فرهنگ و طبیعت از زمان آغاز دوره های اسطوره ای، تاریخی، حماسی در ادوار باستانی فرهنگ ادبی بازنمود انکار ناپذیری داشته و پیوند باستانی طبیعت، انسان، فرهنگ، پیوندی دیرینه داشته است که تفکیک آنها به سختی صورت می پذیرد، این پیوند باستانی طبیعت و فرهنگ و انسان در روایتهای اسطورهای، آیینی و شفاهی، در افسانهها و اسطوره ها، در ژانرهای ادبیات شبانی، شعر طبیعت و شعر عرفانی و … در کانون دغدغههای فرهنگ ادبی بوده است، از متون مهم این سنت می توان به گزارش های دگرگونی های متقابل بین زندگی انسانی و غیر انسانی اشاره کرد که معروف ترین آنها در مسخ اووید گردآوری شده است که به متنی بسیار تأثیرگذار در طول تاریخ ادبی و معاصر فرهنگ های مختلف تبدیل شده است، آثار به جای مانده از وداها، ریگ وداها و تعلیمات بودا، کنفوسیوس و.. آثاری تاریخی نیز در ایران باستان در این زمینهها یافت میشود، مثلاً درخت آسوریک که مناظره مفاخرهآمیزی است میان یک بز و یک نـخل که به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی سروده شده و یا کلیله و دمنه که حکایاتی ست به شیوه نگارشی آنتروپرفورمیک یا ” انسان انگاری ” که به زبان حیوانات و دیگر انسانی نوشته شده و رابطه عمیق و همزیستی انسانی و دیگر انسانی را نمود می دهد ویا میتوان از سروده های گاتها و مانوی ها و یا شاهنامه، خدای نامه و.. اسطورهها و افسانههای باستانی در روند پیدایش الهه گان و.. نام برد در شعر و ادبیات کلاسیک ایران نیز کسانی همچون منوچهر دامغانی، عطار نیشابوری، مولانا جلال الدین بلخی و… اشعار،حکایت و.. در این زمینه ها از خود باقی گذاشته اند که می توان از مطالعات اکوکریتیکی و بوم شناختی به آنها توجه شود و بررسی دقیق تر آنرا مورد مطالعه از این پارادیم و نگاه انتقادی داشت و… این توجه به تعاملات بین فرهنگ و طبیعت به ویژه در عصر و مکتب رمانتیسم آلمانی اهمیت زیادی پیدا می کند، اما تا به امروز همچنان به ویژگی نمایشی و بازنمایی ادبی تجربه بشری در پردازش آن توجه شده است و آنچه در زمینه شعر و ادبیات پسازبانی و بوم شناختی و شعر اکوفمنیستی و تلفیق تفکرات انتقادی آن در اوایل دهه قرن بیست و یکم به موضوعات مهم و اساسی توجه شده است که در شعر و ادبیات فارسی کمتر مورد واکاوی مبنایی قرار گرفته، جریان ترم جهانی شعر پسا زبانی در واقع نگاهی مبانی، فلسفی تر به موضوع پیوند عمیق و باستانی طبیعت، فرهنگ و انسان و دیگر انسانی دارد که پیش از این در مقالات متعدد و متون منتشره سعی در بازنمایی این گونه جدید شعری و ادبیاتی در ایران است و به عنوان نیروی بازدارنده رسانه فرهنگی بوم شناختی خود را در ادبیات و شعر ایران برجستگی بخشیده،
به نظر متفکران و شاعران این حوزه نظری در جهان، گشایش متقابل و پیوند مجدد نمادین فرهنگ و طبیعت، ذهن و بدن، زندگی انسانی و غیرانسانی به روشی کل نگر و در عین حال بهطور رادیکال کثرتگرا، به نظر شیوهای مهم است که در آن ادبیات کار میکند و در آن دانش ادبی تولید میشود، از این منظر، ادبیات را میتوان خود بهعنوان پشتوانه نمادین شکلی خاص از بومشناسی فرهنگی توصیف کرد، متون ادبی، در سناریوهای جدید، رابطه بازخورد پیچیده نظامهای فرهنگی مسلط با نیازها و جلوههای طبیعت انسانی و غیرانسانی را صحنهسازی و بررسی کردهاند، از این عمل متناقض قهقرایی خلاق، آنها نیروی خود را برای نوآوری و خود نوسازی فرهنگی به دست میآورند، هوبرت زاپف ۱۵، بوم شناس آلمانی، استدلال می کند که ادبیات پتانسیل شناختی و خلاقانه خود را از یک پویایی سه گانه در رابطه خود با سیستم فرهنگی بزرگتر میگیرد: به عنوان «فراگفتمان انتقادی فرهنگی»، «ضدگفتمان تخیلی» و «ادغام مجدد بین رشته ای» این یک فرم و شیوهٔ بنیادی و متنی است که ایدئولوژیهای ساختارمند شده ” چهارچوب پذیر ” شده و ساختارهای اجتماعی را در هم میشکند، به طور نمادین به حاشیه نشینان قدرت می بخشد، و آنچه را که از نظر فرهنگی جدا شده است دوباره به هم متصل می کند، به این ترتیب، ادبیات با اشکال اقتصادی، سیاسی یا عملگرایانه تفسیر و ابزاریسازی زندگی انسان مخالفت میکند و دیدگاههای یکبعدی جهان و خود را تقسیم میکند و آنها را به روی دیگری، سرکوب یا طرد شده باز میکند. بنابراین، ادبیات از یک سو، حسی از آنچه در یک جامعه اتفاق میافتد، از پیامدهای بیوفوبیک ۱۶ و فلج کننده زندگی اشکال یک سویه آگاهی و یکنواختی تمدن را بازنمایی می کند و از سوی دیگر، وسیله ای برای تجدید و ترویج نظام فرهنگی دائمی است که در آن نادیده و مورد غفلت قرار گرفته شده است، انرژیهای بیوفیلیک ۱۷ میتوانند فضای نمادینی برای بیان وبازنمایی ادغام شده در بومشناسی، حوزهٔ گسترده تری از گفتمانهای فرهنگی را مجدداً مورد واکاوی قرار دهد. این رویکرد در مقالات متعددی که توسط محققان در سراسر جهان نوشته شده است و خصوصاً با مقالاتی که تاکنون توسط گروه شاعران و پژوهشگران پسازبانی نوشته شده در ایران و نیز در تک نگاری های اخیربرخی متفکران بنام جهانی بازتاب یافته می توان مشاهده کرد و توسعه این سیستمانه ها را مورد ارزیابی قرار داد و تأثیرات مهم آنرا ردیابی کرد، با این حال، یکی دیگر از منابع نظری بومشناسی فرهنگی ادبیات، نظریه ادبی و زیباییشناختی آن است و بهویژه انسانشناسی ادبی ولفگانگ آیزر که تمایز دوتایی بین داستان و واقعیت را با یک رابطه کارکردی سهگانه بین واقعی، مجازی و خیالی جایگزین میکند، که در آن امر تخیلی شکلی فرهنگی است که فشارهای نهادینه شده واقعیت را با انگیزههای آنارشیستی و بی شکل امر خیالی واسطه می گیرد، آیزر باوردارد که ابعاد تخیلی بوم شناختی که در متون ادبی مورد بازنمایی قرار گرفته در واقع منبع و مرجع سناریوهای ضدگفتمانی برای نظامهای غالب و سلطه گی نظم های تمدنی معاصرهست، چنانکه یکی از مبنایی ترین موضوعات چالش برانگیز و رویارویی پسا زبانی ایرانی نیز، اعتراض و بر هم زنتدگی گفتمانهای غالب و سیاست زدگی فرهنگی در بیان و ادب فارسی تلقی شده است و از چنین تقابلهای دوگانه پندار و سلسله مراتبی به سمت نوعی همسطحی افقی فراروی دارد (رجوع شود به مقالات منابع مرتبط در بخش منابع و مقالات پایان مقاله)
در برابر این پس زمینه، ادبیات را می توان خود به عنوان رسانه نمادین شکل خاصی از «بوم شناسی فرهنگی» توصیف کرد، به این معنا که متون ادبی کنش متقابل متنوع و پیچیده بین فرهنگ و طبیعت را به نمایش گذاشته و کاوش کرده اند. در سناریوهای همیشه جدید، و پتانسیل خاص خود برای نوآوری و خود نوسازی فرهنگی را از کاوش خلاقانه این مرز به دست آورده اند. این بدان معناست که ادبیات نه تنها یک مکان گفتمانی ترجیحی برای بازنمایی و مذاکره فرهنگ-طبیعت-رابطه است، بلکه در دگرگونی زیباییشناختی تجربه، مانند یک نیروی فعال و عاملیت بوم شناختی در نظام بزرگتر فرهنگ و گفتمانهای فرهنگی عمل میکند، نگارندگان باور دارند که مدل سه گانه فراگفتمان فرهنگی-انتقادی را نشان توسعه باید داد چراکه (پاسخ ادبیات به نظامهای تمدنی مسلط)، ضد گفتمان تخیلی (توانمندسازی نشانهشناختی بدیلهای خیالی) و گفتمان میانگفتمانی مجدد (همآمیختن طردشدگان با نظام تمدنی) در برخی از رمانهای مهم ادبیات آمریکا، فرانسه و اروپا نشان می دهد که آنها برای روشن کردن پویایی روایی متون از نظر پویایی فرهنگی-اکولوژیکی آنها این سه گفتمان خود را برجسته کرده است، پس واضح است که این مدل بر بعد متحول کننده فرهنگی و نه تقلیدی متون تأکید دارد، بومشناسی فرهنگی، جهتگیری در اکوکریتیک و علوم انسانی زیستمحیطی است که در اندیشههای بومشناختی اخیر قابل مشاهده است، بین دیدگاه مطالعات فرهنگی انسانمحور، که در آن طبیعت به ساختار انسانی گفتمانی غیر مادی تبدیل میشود، و بوممرکزی رادیکال، که در آن فرآیندهای فرهنگی اساساً تحت مفروضات طبیعتگرایانه قرار میگیرند، بومشناسی فرهنگی به تعامل و رابطه متقابل زنده بین فرهنگ و طبیعت مینگرد، بدون اینکه از جایگاه خود تقلیل یابد، و یا از یکی به دیگری رجحان داده شود، در واقع ادبیات شکلی و رسانهای فرهنگی تلقی میشود که در آن این رابطه متقابل زنده به روشهای مولد مشخصی میپردازد، این صرفاً یک مسئله جهت گیری موضوعی یا محتوایی نیست، بلکه در مورد فرآیندهای زیبایی شناختی و صحنه سازی شده در متون تخیلی است که از این نظر مانند یک نیروی بوم شناختی در سیستم بزرگتر گفتمانهای فرهنگی و اجتماعی در جوامع و در میان جمعیت خود را اعمال و برجستگی میبخشد ، زمینه مطالعات بوم شناسی فرهنگی و ارتباطش در رویکردهای انتقادی و نظریه های ادبی همچون نقد بوم گرا ، نقد اکوفمنیستی ، نقد ادبی پسا زبانی و ..در مطالعات شعر و ادبیات پیوند میان این گفتمانها و ضد گفتمانهای نظری است که می تواند به نیروی فعال رسانه ای فرهنگی در میان جوامع و جمعیت ها تبدیل شود و نیروی بازدارندگی تخریب زیست محیطی و انقراض گونگی سیاره را محوریت موضوعات ادبی و فرهنگی قرار دهد ، ترم جهانی پسا زبانی در یک چتر حمایتی و گسترده برآن است که غلبه و سلطه گی انسان را که بر محور تفکرات اومانیستی شکل یافته و از اواخر قرن هفدهم و هجدهم میلادی با عصر صنعتی شدن ، شتاب روز افزون تخریب و ویرانی طبیعت را شامل شده است و به موازات چنین هجمه هولناکی ارزشهای والای انسانی و غیر انسانی که در تعادلی مسالمت آمیز در سیاره زمین زیست داشته اند را رو به ورطه قهقرایی و سقوط کشانده ، با نیروی فعال زبان به مثابه اندیشه و متن در ژانرهای هنری با چنین موضوع و محوریت دوباره باز تولید کند ، امید است جامعه دانشگاهی و بدنه فعال جامعه ادبی ایران ، این امر مهم و اساسی را جدی انگاشته و به توسعه و تبیین آن همت نمایند
۱۵ /Hubert Zapf
Biophobic /۱۶
۱_(به ویژه در میان دانشمندان علوم اجتماعی) امتناع یا بی میلی آشکار از در نظر گرفتن یا پذیرش عوامل یا نظریه های بیولوژیکی (به ویژه ژنتیکی یا تکاملی) در رابطه با زندگی انسان.
۲_اجتناب از تماس با حیوانات، گیاهان یا مواد آلی؛ بیزاری شدید از جنبههای جهان طبیعی
Biophilic /۱۷
بیوفلیک، بیوفلیا اصطلاح بیوفلیا و بیوفینیک، واژه اصطلاحی ست که به تازگی وارد زبان شناسی و فرهنگ لغات شده است، نخستین بار اریک فروم از آن استفاده کرده و تحت مفهوم طبیعت بارگی و عشق و پیوند زیستی با طبیعت اطلاق می شود، واژه بیوفیلیا از دو جزء Bio و Philia تشکیل شدهاست. واژه Bio فرمی ست که درابتدای اسم هاء صفتها و قیدهایی استفاده میشود که به چیزهای زنده یا زندگی انسانها مربوط میشود. واژه Philia جذابیت واحساس مثبتی است که مردم نسبت به عادتها و فعالیتها و تمام چیزهایی که در طبیعت اطراف ماست دارند در نتیجه Biophilia همان احساس مثبت انسانها نسبت به موجودات زنده میباشد
مفهوم نظری و زیست گرایی آن این است که فرضیه زیستگرایی اظهار میکند پیوندی غریزی و فطری بین انسانها و دیگر سیستمهای حیات وجوددارد. دکتر ادوارد. اُ. ویلسن ۱۸ دسته عمیق تری از وابستگی هارا بیان میکند که به خصوصیت زیست بوم برمیگردد. او بحث میکند که ما گونه زیستی هستیم که کمتر به معنا و هدف نهایی بدون در نظر گرفتن چیزهایی که یادآور حیات و زندگی هستند میرسیم. چیزی که ویلسن به عنوان تمایل فطری پیوستن به طبیعت توصیف میکند این است که ما باموجودات زنده پیوند خوردهایم و این تمایل از نخستین دوران کودکی آغاز میشود و در الگوهای فرهنگی و اجتماعی ما جریان پیدا میکند
E.O.Wilson /۱۸
■ منابع خارجی
Bateson, Gregory. A Sacred Unity: Further Steps to an Ecology of Mind. New York: Harper Collins, 1991.
—. Mind and Nature: A Necessary Unity. Cresskill, N.J.: Hampton, 2002.
—. Steps to an Ecology of Mind. New York: Ballantine, 1972.
Brandt, Stefan, Winfried Fluck, and Frank Mehring, eds. Transcultural Spaces: Challenges of Urbanity, Ecology, and the Environment in the New Millenium. Spec. issue of REAL. Yearbook of Research in English and American Literature 26 (2010).
Buell, Lawrence. “Ecocriticism: Some Emergent Trends.” Qui Parle 19.2 (Spring/Summer 2011): 87-115.
—. The Environmental Imagination: Thoreau, Nature Writing, and the Formation of American Culture. Cambridge, MA: Harvard UP, 1995.
—. The Future of Environmental Criticism: Environmental Crisis and Literary Imagination. Malden, MA: Blackwell, 2005.
Clark, Timothy. The Cambridge Introduction to Literature and the Environment. Cambridge: Cambridge UP, 2011.
Coupe, Laurence, ed. The Green Studies Reader: From Romanticism to Ecocriticism. London: Routledge, 2002.
Dürr, Hans-Peter. “Naturwissenschaft und Poesie.” Die Zukunft ist ein unbetretener Pfad: Bedeutung und Gestaltung eines ökologischen Lebensstils. Freiburg: Herder, 1994: 96-119.
Ecozon@. Online Journal of the European Association for the Study of Literature, Culture, and Environment.
Finke, Peter. “Die Evolutionäre Kulturökologie: Hintergründe, Prinzipien und Perspektiven einer neuen Theorie der Kultur.” Literature and Ecology. Spec. issue of Anglia 124.1 (2006): 175-217.
Gaard, Greta, Simon Estok, and Serpil Oppermann, eds. International Perspectives in Feminist Ecocriticism. London: Routledge, 2013.
Garrard, Greg. Ecocriticism. London: Routledge, 2004.
—, ed. Teaching Ecocriticism and Green Cultural Studies. London and New York: Palgrave Macmillan, 2012.
Gersdorf, Catrin, and Sylvia Mayer, eds. Nature in Literary and Cultural Studies: Transatlantic Conversations on Ecocriticism. Amsterdam: Rodopi, 2006.
—. Natur – Kultur – Text: Beiträge zu Ökologie und Literaturwissenschaft. Heidelberg: Winter, 2005.
Goodbody, Axel. Nature, Technology and Cultural Change in Twentieth Century German Literature: The Challenge of Ecocriticism. Basingstoke: Palgrave Macmillan, 2007.
—, and Kate Rigby, eds. Ecocritical Theory: New European Approaches. Charlottesville: U of Virginia P, 2011.
Gras, Vernon W. “Why the Humanities Need a New Paradigm which Ecology Can Provide.” Anglistik: Mitteilungen des Deutschen Anglistenverbandes 14.2 (2003): 45-61.
Gymnich, Marion, and Ansgar Nünning, eds. Funktionen von Literatur. Trier: WVT, 2005.
Hornung, Alfred, and Zhao Baisheng, eds. Ecology and Life Writing. Heidelberg: Winter, 2013.
Iovino, Serenella, and Serpil Oppermann, eds. Material Ecocriticism Bloomington: U of Indiana P, 2014 (forthcoming).
Iser, Wolfgang. The Fictive and the Imaginary: Charting Literary Anthropology. Baltimore: Johns Hopkins UP, 1993.
Literature and Ecology. Special Issue of Anglia. Ed. Hubert Zapf. Anglia 124.1 (2006).
Morton, Timothy. The Ecological Thought. Cambridge: Harvard UP, 2010.
Müller, Timo. “Between Poststructuralism and the Natural Sciences: Models and Strategies of Recent Cultural Ecology.” Anglistik: International Journal of English Studies 21.1 (2010): 175-91.
—. “From Literary Anthropology to Cultural Ecology: German Ecocritical Theory since Wolfgang Iser.” Goodbody and Rigby 71-83.
Müller, Timo and Michael Sauter, eds. Literature, Ecology, Ethics: Recent Trends in Ecocriticism. Heidelberg: Winter, 2013.
Murphy, Patrick D. Ecocritical Explorations in Literary and Cultural Studies: Fences, Boundaries, and Fields. Lanham: Lexington Books, 2009.
- Cultural ecology
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Cultural_ecology
■ منابع و مقالات مرتبط فارسی
●مقاله پژوهشی مرگ طبیعت، زنان، اکولوژی و انقلاب علمی _ کارولین مرچنت نوشته فیروزه محمدزاده
خبرگزاری رسمی یکتاپرس ۱۰ فروردین ۱۴۰۱
●مقاله پژوهشی
شعر زیست بوم، زیست بوم زنانه گرا / سعید جهانپولاد ۱۳۹۶
مجله جن زار ۲ بهمن ۱۴۰۰
● مقاله پژوهشی در زبان شناسی شناختی پساانسانگرایی و پسازبانی / تألیف و ترجمه: سعید جهانپولاد ۱۳۹۸
مجله ادبی جن زار ۲۰ شهریور ۱۴۰۰
● مقاله نظری شعر و ادبیات درپدیده محیطی متاورس (نوشته سعید جهانپولاد و نادر چگینی)
رویکردی بر بازنمایی شعر و ادبیات پسا زبانی در پدیده محیطی متاورس
خبرگزاری کانون شاعران معاصر، سایت خبری فرهنگی ایران ۱۳۹۹
۱۲ بهمن ۱۴۰۰
● کتاب بادگویان، معرفی مبانی نظری شعر و شاعران بوم گرا، اکوفمنیستی ایران و جهان، به کوشش سعید جهانپولاد- انتشارات ایهام سال ۱۳۹۸ تاریخ نشر ۱ فروردین ۱۴۰۱
- بخشی از مبانی نظری مقاله مذکور چنانکه در منابع انگلیسی و خارجی برداشت از ویکی پدیای انگلیسی است که ترجمه توسط نگارندگان شده است ، ( رجوع به منبع Cultural ecology
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Cultural_ecology)