بهار کریمی
لیلی
کو کجاست ، لیلی ببیند این منِ دیوانه را
حالِ مست ُ بی قرارِ این دل مستانه را
این دل مجنونِ بیچاره چه دارد غیر تو
غیر عشقت ، غیر یادت ، غیر تو
گرچه این وصلت ، شده اندوه او
آهی از دل ، سوزی ازدل ، شده، هم سوی او
در خیالش عشق بازی میکند با یاد تو
می سراید شعری ، نوایی ، از نام تو
این منِ مجنونِ دیوانه شده پاسوزِ تو
جان شیرینش معطر میشود با یاد تو
کو کجاست ، لیلی ببیند این منِ دیوانه را
حال مست ُ بی قرارِ این دلِ مستانه را