لیلا ساتر
مکافات
به پات هر چه مکافات می کشم کافی است
اگر چه زندگیِ بی تو عین علافی است
که حرف های قشنگت شبیه خطخطیِ
مجله باطله ای در اتاق صحافی است
و مزدوج شدن سایه روشنی با هم
کنار یک متجاوز به حق کم انصافی است
شبیه مسئله ای بی جواب و نا مفهوم
همیشه صحبتِ دل کندن از تو حرافی است
صدای وحشی نیلوفران مردابم
رسیده است هوایت به مغز اعصابم
□□□
بیا جنون مرا تکه تکه آبش کن
بساز از نو و شکلش بده خرابش کن
بِکن دوباره از انگورهای وسوسه گر
درون خمره بریز و کمی شرابش کن
عرق سگی بزن و هی تلو تلو بخور و …
دوباره از سر لایعقلی عذابش کن
دوباره مست شو لیلای احمقت را باز
بده فریب و شبیه گذشته خوابش کن
□□□
تویی هوای بد گرگ و میش مدت هاست
منم همان که تو گم کرده ایش مدت هاست
تو گرگ باش و بزن ناگهان به گله ی من
به دشت وحشی و سگ های هم محله ی من
که نیستم سگ چوپان سگتوام لیلا
که گرگ تشنه به خون رگ توام ، لیلا
چقدر بردن بازی به دست تو عالی است
برندگی جلو ات قطعا از بد اقبالی است
بیا و آینه را ، بهتر از همیشه ببین
بیا و پاک کن این جیوه را و شیشه ببین
که پشت شیشه ، زنی بیقرار و درمانده
به خاطر تو الفبای مُردگی خوانده
لیلا ساتر