معرفی کتاب دیکتاتوری با چشم های قهوه ای
دیکتاتوری با چشم های قهوه ای رویا ابراهیمی
معرفی کتاب دیکتاتوری با چشم های قهوه ای
اگر علاقهمند به ویژگیهای شخصیتی باشید، حتما درمورد خصوصیات روانشناسی رنگ چشمهای مختلف مطالب زیادی در اینترنت خواندهاید. پرانرژی، جاهطلب، تحریکپذیر، پرخاشگر و… این چشمقهوهایها هم که تمام ویژگیهای یک دیکتاتور تمامعیار را دارند! دیکتاتورها همه چیز را فقط و فقط برای خودشان میخواهند، به هیچ چیز اهمیت نمیدهند و در این راه از به آتش کشیدن هیچ چیز دریغ نمیکنند؛ توصیفی که شاعر و مولف کتاب، رویا ابراهیمی، از دیکتاتوری با چشمهای قهوهای دارد هم بیشباهت به این نیست:
«آغوش من دروازههای تخت جمشید است
میخواستم تو پادشاه کشورم باشی
آتش کشیدی پایتخت شور و شعرم را
افسوس، تو میخواستی اسکندرم باشی»
«دیکتاتوری با چشمهای قهوهای» نام تنها مجموعه شعر و حاصل ۱۶ سال فعالیت رویا ابراهیمی، روانشناس بالینی، شاعر، ترانهسرا و نویسنده در حوزه ادبیات است. ابراهیمی دهم خرداد ماه ۱۳۵۹ در تهران چشم به رویایی تازه گشود. او در سال ۷۸ زمانی که تنها ۱۹ سال داشت فعالیت ادبی خود را شروع کرد و از جمله فعالیتهای او میتوان به نویسندگی در رادیو و برگزیده شدن در جشنوارههای سراسری شعر زاگرس اشاره کرد. او فعالیتهای حرفهای خود در حوزه شعر را در دهه هشتاد آغاز کرد و از سال ۹۴ به فعالیت جدی در حوزه ترانه پرداخت و در مدت زمانی کوتاه با خوانندگان زیادی همکاری کرد.
اولین خرده سنگ؟
«دیکتاتوری با چشمهای قهوهای» کتابی است که تمام هزار نسخه چاپ اولش در حالی که مثل سرزمین عجایب پر از نقطهچین بود، در همان ماههای نخست انتشار فروخته شد؛ که نشان از استقبال مخاطب دارد. اما برای رسیدن به چاپ دوم مسیر دشواری را طی کرد و درنهایت با وجود اینکه مجوز چاپ گرفت، اما اجازه عرضه در نمایشگاه کتاب تهران را بدست نیاورد. ابراهیمی حتی در گفتگویی خصوصی اعلام کرده بود که از وضعیت کتابش راضی نیست؛ چرا که جای زخم سانسور را میشود به وضوح روی گلویش دید. او حتی چاپ دوم این مجموعه را به علت نارضایتی شخصیاش تبلیغ آنچنانی نمیکند! این کتاب مجموعه شعری عاشقانه-اجتماعی است که اولین بار بهار سال ۹۴ توسط انتشارات شانی منتشر شده است. به نقل از ایبنا، ابراهیمی درمورد این کتاب گفته: «نمیتوان گفت فضای کتاب صد در صد عاشقانه یا اجتماعی است؛ اما چیزی که به وضوح مشاهده میشود، این است که اجتماعی بودن شعرها بیش از عاشقانه بودن آن نمایان است. این کتاب حاصل تجربیات و مشاهدات من از دنیای پیرامونم است که آنها را در لباسی به اسم شعر، در معرض نمایش قرار دادهام.»این مجموعه که از قالبهای چهارپاره، غزل و چند مثنوی کوتاه تشکیل شده است، گلچینی است از دسترنج ۱۶ ساله این شاعر چهل ساله. او کمتر از دیگر شاعران دغدغهٔ چاپ کتاب را داشته و اگرچه به گفته خود او، ابراهیمی را میتوان از دسته شاعران کمکار و وسواسی حساب کرد، اما همین امر موجب بالا رفتن کیفیت کارهای او نیز شده است.
قیمت نفت، طلا، زن، متحول شده است!
اشعار ابراهیمی روان و دور از تکلف است، عناصر ادبی به خوبی کارکرد خود را داشته و شاعر در کمال چیرهدستی، سادهترین چیزها را به تصویرهایی بکر تبدیل کرده و دستمالیشدهترین مضامین را به زیبایی هرچه تمامتر به تجسم رسانده است. علاوه بر این او از ارجاعات به اماکن و… نیز استفاده کرده است که شیوه رایجی است؛ اما استفاده درست او از این ارجاعات، گواه از تبحر او دارد. شعر ابراهیمی که یکی از خوشقلمهای شعر معاصر است، پر است از کشف و اتفاقهای شاعرانه، و بین این اشعار ابیاتی هم دارد که مرجع تقلید دیگر شاعران نیز شده، مثلا همین ببر روی پتو:
«حال من، حال و روز خوبی نیست
خستهام، خسته، او نمیفهمد
این طبیعیست ببر زخمی را
ببر روی پتو نمیفهمد»
اشعار او علاوه بر سرکشی کردن، سر به زیر هم بوده و به همین دلیل خاص و دوستداشتنی هستند. شخصیت اصلی بیشتر شعرهای او زن است؛ اما زن شعرهای او مثل فروغ عصیانگر نیست. زخم خورده است اما قوی، در مقام دفاع از خود برمیآید، گله میکند، از دغدغههایش میگوید اما همچنان به توجه نیز احتیاج دارد. ابراهیمی علاوه بر روانشناس بودن یک زن و یک شاعر است پس بدیهی است گوشه چشمی هم به مسائل زنان داشته باشد و علاوه بر این منتقد رفتارهای نمایشی نیز هست:
«از صبح بحث فلسفی، حرف از حقوق زن
هر شب تخیل با دو سه تا عکس مستهجن
از ایسمهای بیادب، از کوفت، زهرمار
در ژستهای شاعرانه نخ به نخ سیگار»
ابراهیمی حتی منتقد خوبی است، از درک اجتماعی بالایی برخوردار است و در شعرش نیز طعنههایی به وضعیت اجتماع میزند:
«تصمیمهای سخت کبری را غلط خواندیم
در نطفهها کشتیم شوق سرکشیها را
ما جاعلان بیرقیب درس تاریخیم
حفظیم ما جغرافیای خط کشیها را»
درد یعنی: برو فدای سرت!
همین چند سال قبل بود که ابراهیمی ایران را به مقصد کانادا ترک کرد و رفت به سمت رویای ابراهیمی تنهاتری بودن. او که هماکنون در تورنتو زندگی میکند، دو کتاب در حال تالیف دیگر نیز دارد که به گفتهٔ خود او یکی از آنها مجموعه شعری است که کارهای مربوط به آن تمام شده و در مرحله انتخاب اسم است؛ و دیگری، یک رمان که قرار است به دو صورت پادکست صوتی و کتاب چاپی منتشر شود. این اثر تا حدی داستان زندگی و مبارزه خود او به عنوان یک زن شاعر با محدویتهایی است که در ایران با آنها مواجه بوده و پس از آن اتفاقاتی که به عنوان یک زن شاعر مهاجر در غربت برای او افتاده است.