سعید فرهادی فارسشعر کانونشعر کلاسیکغزل

سعید فرهادی( فارِس)

مغرب آغوش

سعید فرهادی(فارِس)

مغرب آغوش

دیدمش کوکِ دلم از شورِ بی‌حد شور شد
شاد‌تر زآهنگ شهرآشوبِ هر سنتور شد

عطر گیسویش مرا تا مشرقِ آغوش برد
چشم من حیرانِ خوابِ نرگسی مخمور شد

جلوه ای از روی ماهش در نگاهم نقش بست
برکهٔ تاریکِ دل با عکس او پر‌نور شد

کودکی غمگین که در عمق وجودم غرق بود
همچو رود از لحظهٔ دریا شدن مسرور شد

عشق باید مرهمی بر زخمِ دل باشد ولی
حیف! زخمِ کهنه‌ام درمان نشد، ناسور شد

آن‌که روزی پرسه زد در کوچه‌های قلب من
تا امیرِ این خراب‌آباد شد مغرور شد

پیله از جان بافتم در دل بماند تا ابد…
جان‌گرفت و… جان‌گرفت و از جهانم دور شد…

عشقِ او در سینه‌ام انگار تاکِ بغض کاشت
حاصلش در چشم‌هایم دانهٔ انگور شد

یادِ گیسویش مرا در مغربِ آغوش کشت
در غروبِ بی‌کسی خورشیدِ من بی‌نور شد.

سعید فرهادی با نام هنری فارس متولد ۱۳۶۲/۱۱/۱۵ رشته تحصیلی ادبیات غزل سرای معاصر سکونت: تهران منطقه ۷ اینستاگرام:saeed_fares_poet

مشاهده بیشتر
کتاب پرواز نهنگ ها مجموعه اشعار سپید عبدالله محمدزاده سامانلو برای خرید کتاب و واریز باشماره 09902034931 و یا پنل چت در سایت پیام بدهید

سعید فرهادی

سعید فرهادی با نام هنری فارس متولد ۱۳۶۲/۱۱/۱۵ رشته تحصیلی ادبیات غزل سرای معاصر سکونت: تهران منطقه ۷ اینستاگرام:saeed_fares_poet

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
شروع گفتگو
1
نیاز به راهنمایی دارید؟
Scan the code
سلام
چنانچه سوالی دارید با ما در واتساپ در ارتباط باشید