حزن دلتنگی که می بخشد به آوای غروب؟
کاین چنین دلگیر و محزون است دنیای غروب
میگذارد سر بہ آرامی به روی شانه ام
موج اندوهی که برمی خیزد از نای غروب
همدل آلاله و شبنم شدن زیباست لیک
دلنشین تر نیست از اندوہ احوال غروب
گویی از چشم شقایق اشک ماتم می چکد
لحظه جان کندن عشاق هـم پای غروب
قصه ها از غُصه گوید با نوای همچو نی
لاله گلگون چـو می روید به صحرای غروب
هیچ آوایی مزین نیست در بزم سکوت
پرشکوہ وبا ابهت غرق دنیای غروب
چشم ساحل تا کنار برکه ی دلدادگی
مانده در حیرت فرو از تماشای غــروب.
#صدیقه_جـُر