شعر کلاسیک
-
غزل
در سینه غمِ تازه ای از عاشقی بر پاست سنت شکنی کرده دلم واله و شیداست در خویش گم ام از…
بیشتر بخوانید » -
مهرنوش مستحقان زاده
مهرنوش مستحقان زاده رایحه ی انار رباعی ازرایحه ی انارمستم کردی تانیست شدم دوباره هستم کردی یلدایلدا ،چله گرفتم پاییز…
بیشتر بخوانید » -
لیلا ساتر …آشفته
سردر گم و آشفته و بی خواب و خیالم دیوار فرو ریخته ی رو به زوالم دنبال خود گم شده…
بیشتر بخوانید » -
داود هاشمی وند
داود هاشمی وند نیکی کردن به نام خداوند بی عیب و یار که در هر چه داده به ما…
بیشتر بخوانید » -
غزل کلاسیک
ابروی شبت رقص دو شمشیر کمانی است اوازه ی چشمت بَدلِ جنگ جهانی است دیوانه ی چشمان توام ،…
بیشتر بخوانید » -
محسن زیدعلی
محسن زیدعلی قهوه ی قجری و چشم های تو مانند قهوه ی قجری تو ساده آمده ای تا دلِ مرا…
بیشتر بخوانید » -
شادیه غفاری
◾شادیه_غفاری◾صفر -زنی که شرم و غرورش را، به زیر پای خیابان دید شکست و بین شکستنها به تکههای تنش خندید…
بیشتر بخوانید » -
شهلا نوروزی
شهلا نوروزی پیله ی تنهایی لب فرو بستم شبی از دل هیاهوی خودم مست کردم عالمی را مست از بوی…
بیشتر بخوانید » -
سارا رجب پور
سارا رجب پور لبخند عشق عاشقی در فصل پاییز از بهاران خوش تر است لحظه ای در پیشَت از هر…
بیشتر بخوانید » -
محسن زیدعلی
محسن زیدعلی همچنان غزل همچنان محسن زیدعلی دستم نمی رسد به اناری که همچنان مانده ست تا رسیدنِ یاری که…
بیشتر بخوانید »