بهار کریمی
هوای یار
دلم هوای یار دارد امشب
سر ناسازگاری دارد امشب
به هر سو رو کنم ، یارم ببینم
قرارِ دلِ بیمارم ببینم
تو می دانی تمنای بهاری؟
تو می دانی همه جان بهاری؟
تو ای جانا به قربانت ، نظر کن
کمی آهسته تر از من حذر کن
برفتی و شدی دور از برم تو
کمی رحمی و لطفی خواهم از تو
تو ای جانم ، سفر کردی و رفتی
مرا آشفته حال کردی و رفتی
خبر داری پریشان حالم امشب
زِ درد دوریت بی تابم امشب
خبر داری دلِ مجنونم امشب
تمنای تحول دارد امشب