مریم موفقی
آرزوی خوشبختی
چقدر
ارزوی خوشبختی
برای هم کردیم
چقدر
به ذرات معلق هوا
دروغ گفتیم
٫اکسیژن
برای نفس کشیدن
کافیست٫
ما وارث
انگشت های کشیده ی
نقاشان خیابانی
نبودیم
ما ادمهای معمولی بعداز ظهر های
پشت پنجره بودیم
چند قرص بی رنگ گرد
برایمان کافی بود
تا دیگر
کسی حال روحمان را نپرسد
دیوانگی ما
تا انتهای زمان
بار سکوتمان را
بردوش خواهد کشید
برگ برنده ما
نامه ی زرد خاک خورده ایست
که نامه رسان پیر
هر شب برای معشوقه اش
می خواند