شعر کانونشعر کلاسیکغزل

شهلا نوروزی

یخ واژه

‍شهلا نوروزی

یخ واژه

‍ ‍ من از آن لحظه ی دیرآمدنت می ترسم
از یخِ واژهِ درون دهنت می ترسم

رقص در باد شده عادت هر روزه یِ تو
از هوایی شدن پیرهنت می ترسم

مهلتی نیست که فریاد کشم، حسم را
ازتو و پاسخ دندان شکنت می ترسم

نگرانم که فقط هی بروی، هی بروی
از همین رفتن بی آمدنت می ترسم

تن مرداد مرا، وقف زمستانت کن
که من از غصه یِ تنها شدنت می ترسم

پیش چشمان من غمزده با ناز نرو!
که از آن زلزله ی ناز تنت می ترسم

آرزوی دلِ دیوانه ی من، سبز بمان
ازخزان تو و مرگِ چمنت می ترسم

#شهلانوروزی ✍

مشاهده بیشتر
کتاب پرواز نهنگ ها مجموعه اشعار سپید عبدالله محمدزاده سامانلو برای خرید کتاب و واریز باشماره 09902034931 و یا پنل چت در سایت پیام بدهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
شروع گفتگو
1
نیاز به راهنمایی دارید؟
Scan the code
سلام
چنانچه سوالی دارید با ما در واتساپ در ارتباط باشید