Uncategorized @fa
مینویسم
مینویسم
بیآنکه کاغذی باشد و قلمی،
مینویسم.
چون انگشتی
که از شدت درد
صورتِ ساحل را چنگ میزند،
مینویسم.
چون موجی
که شلاق میشود
بر پشت و پهلوی صخره
برمیخیزم،
بر پاهای بریدهام برمیخیزم،
چون کبریای
که در میانهی آتش
به خود میپیچد،
میرقصم.
در میانهی زخم و سوگ،
در ازدحام خشم،
با دستهای رها از دو سو
پای میکوبم.
چون درد،
چون انفجار،
بیلب،
بیزبان،
فریاد میکشم،
فریاد…
۱۴۰۴/۰۶/۱۱
#امیر_حسینی_خواه