محمدعلی میرقاسمی
… من با تو در بهار …
من دیگر از جهان
از لابه لای برگ های بلوت
از شادمانی جنگل کاج
از چشمه های جاری بی باک
از رقص ماندگار پروانه
از روزهای ابری بارانی
از شوق عشق چشم های سبز تو !!
شاید به اینکه خاطره در من
از چشم های سبز تو باشد …!
از گیسوان بلند طلایی …!
از گونه های سیب سرخ بی مانند …!
ای کاش …
ای کاش ...
بزرگی زمین …!
دلیل دوری انسان نبود ...
دلیل فاصله های طولانی …
دلیل بی خاطره بودن …
من با تو در کدامین جهان ...؟!
من با تو در کدامین زمان …؟!
دیدار می کنم …؟!
در باور من تو نزدیکی
من از تو خاطره دارم
از چشم های سبز …!
از قاصدک
از روی روشن خورشید …!
من با تو خاطره دارم
من شادمانم از بهار
من شادمانم از باران
من شادمانم از رنگین کمان
تو ماندگار بی مانند …!
رنگ طراوت و شادی …!
لبخند و اشک شوق …!
در چشم های توست …!
من با تو در بهار
دیدار خواهم کرد
ای مهر ماندگار
من با تو در بهار
دیدار خواهم کرد .
شعر … محمدعلی میرقاسمی