
باید خودت بدانی عشق است راه آخر
قطعا به جز همین ره ،راهی نمانده دیگر
یک عمر چشم خود را بستم به روی دنیا
ممنون عشق هستم این حس یاد آور
در رگ زده جوانه، مهرت شبیه خون است
اصلأ نمی توانم غم را کنم برابر
صدبار زیر باران چون کوزه های خالی…
پروانه وار گشتم در این عطش شناور
هرگز کسی نداند این تلخی صدا را
مانند خردسالی در سوگ مرگ مادر
من را نکن قضاوت این رنج، زرگری نیست
یک عمر سینه ام را دادم بدست خنجر
گفتم که گفته باشم این آخرین هدف را
هرچند ذهن خود را بردی به راه دیگر
#فاطمه -انصاری



